هانا جونهانا جون، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره
مامان بهنازمامان بهناز، تا این لحظه: 37 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

هانا امید من و بابا

عاشق زندگیمم

خرید سیسمونی

سلام به خوشکل طلای خودم.سلام به دخمل شیطون و عزیز خودم. مامان فدای دست و پاهای کوچولوت بشه که اینقد خوشکل تکونشون میدی و به مامان میگی که هستی.ضربه هات اینقد محکم شده که شبا باهاشون بیدار میشم .تازه بعضی وقتا میری یه گوشه دل مامان گوله میشی و کامل میشه لمست کرد.الهی قربونت برم این روزا مامان زهرا پیشمونه و حسابی داریم حال می کنیم.بخور و بخواب.منم که استعلاجی دارم و کلی بهمون داره حال میده و دیگه خبری از صب زود پا شدن نیست . اما فقط حیف شد که با وجود برنامه ریزی ها برای خرید سیسمونیت من فشارم با راه رفتن بالا میره و خیلی حالم بد میشه و دکترم هم اجازه نداد که زیاد راه برم و حتی بهش گفتم میخوام سیسمونی بخرم گفت فعلا فقط استراحت.ذو سه ...
28 مهر 1393

تولد مامانی و عید غدیر

سلللللللام به خوشکل طلای خودم عیدت مبارک خانومی.این سومین عید دختر نازمه .اولیش عید فطر دومیش عید قربان بود و اینم عید غدیر. ایشالا زیر سایه حضرت علی تن و روحت همیشه سالم باشه عروسک ملوس من بیست مهرم(شب عید) تولد مامان نازی بود.که بابایی براش تولد گرفت .امسال تولدم با همیشه فرق داشت یک تولد خاص با حس خاص.موقع شمع فوت کردن یه وروجک تو دلم شنا می کرد و انگار میخواست بیاد بیرون.الهی قربون لگد زدنات بشم. تازه امسال یک مهمون عزیز ذاشتیم اونم مامان زهرا جونی بود.الهی فداش بشم هفدهم عصر اومد پیشمون تا هم تنهایی من و دختر قشنگم رو پر کنه هم اینکه برای نفس من سیسمونی بخره. روز عیدم توی این روز قشنگ اولین خریدت رو که سرویس ...
22 مهر 1393

بیست هفتگی دختر نازم

دختر نازم ، عروسک قشنگم ، همدم تنهایی ها و غربت مامان بیست هفتگیت مبارککککککککککک   خدایا شکرت که تونستیم تا الان از هدیه آسمونیمون خوب مراقبت کنیم. فرشته کوچولوی ما دیروز بیست هفتگیش تموم شد.   آخ که مامان قربونت بشه دقیقا همین تعداد هفته بگذره میای توی بغلم.وای که چقد دوست دارم زودتر اون دست و پای کوچولوت رو که باهاشون به مامانی ضربه میزنی زودتر ببینم.الهی فدات بشم که اینفد تکونات زیاد شده .دیشب چنان ضربه ای زدی که کاملا تکون شکم مامانی از بیرون دیده شد.واااااای که چه حسی بود تونستم با تموم وجودم حست کنم.دستم رو گذاشتم روی دلم و از خوشحالی گریه کردم.بابایی هم که همش آمار تکون خوردنات رو میگیره کلی ذوق کرد.الهی ...
1 مهر 1393

تعیین جنسیت جوجه مامان

سلام  نفس من و بابایی سلام دردونه دل من و بابا وحید سلام جوجوی من که بلاخره فهمیدم دخملی یا پسر!!!!!!!!!!!! تا امروز نمیدونستم که باید به موهای جوجوم گل سر بزنم یا اینکه بعدنا  تنش کت و شلوار دامادی بکنم..... ولی بالاخره فهمیدم فندق کوچولوی من وقتی که دوتایی از کرمان برگشتیم یک غروب دلگیر جمعه بود اما وجود تو و بابا وحید مهربون مامانی رو آروم کرد.تنها شدن بعد  45 روز بودن و عادت کردن به مامان زهرا و بابا حمید و... سخت بود اما وجود تو انگار بهم نیرو و حس عجیبی داده بود و با همیشه فرق داشتم . مامانی کلی باهات عشق می کنم. روزا کلی باهات بلند بلند حرف میزنم و برات از همه چی تعریف می کنم ...
1 مهر 1393

دیدن دست و پاهای فرشته کوچولوی من و اولین تکونات

روز 24 تیر طبق درخواست خانم دکتر با انجام یکسری آزمایش که داده بود با بابایی رفتیم مطب دکتر.عمه مهلا هم چند وقتی بود اومده بود تهران.هر سال تابستونا میاد یکم تهران پیش ما و عمو مجید میمونه.امسالم زودتر اومد تا یکم تنهایی های سخت مامان رو پرکنه .(مرسی عمه جون) مامانی خیلی روزای سختی رو گذروندم.همش حالت تهوع و .... و فشار پایین.و از همه بدتر سرکار رفتن و تنها بودن .اونقد حالم بد میشد که چیزی نمیتونستم بپزم.میخوابیدم تا بابا وحید بیاد اونم شبا 9.5 میومد و چیزی هم زیاد بلد نبود بپزه .مامان زهرا و بابا حمیدم اون ور همش نگران و به فکر بودن.ولی بیچاره ها کاری از دستشون برنمیومد.آخه مامان زهرا جون دستش شکسته بود و درگیر عمل و جراحی دستش بودن.و...
1 مهر 1393

تپش قلب دوم مامان

قشنگ ترین صدای زندگی تپش قلب توست با شکوه ترین روز دنیا تولد توست پس برای من بمان و بدان که عاشقانه دوستت دارم نی نی قشنگم.آسمون زندگی من ، اول ازت معدرت می خوام که این مطلب ها رو همون روزا برات ننوشتم.آخه مامان سه ماه اولی که خدا بهش فرشته بخشیده بود همش حالش بد بود و فشارش پایین !!.همش سرم و خواب و .... ولی قول میدم دیگه همیشه به موقع برای خوشکلم بنویسم تا اینکه ایشالا یه روزی برسه که خودت خاطراتت رو برای خودت بنویسی عروسک قشنگم برات بگم از روزهایی که من و بابا وحید روزها رو توی تب و تاب شنیدن و دیدن قلب کوچولوی تو سپری کردیم .بابا همش تو اینترنت بود و اطلاعات جمع می کرد .بعضی و...
1 مهر 1393
1